چالشهای ارتباطی در زبان فارسی معاصر، بهویژه در حوزهٔ هنر، به مفهوم واژهٔ "هنر" مرتبط است. در گذشته، معنای کنونی "هنر" با نام "صنعت" شناخته میشد. به عنوان نمونه، اصطلاح "صنعت سخن" به معنای "شاعری" به کار میرفت. استفادهٔ فعلی از واژهٔ "هنر" به معنای خودش، به تازگی ظاهر شده است. حتی در لغتنامهٔ دهخدا، این تفاوت جدید در تعریف "هنر" ثبت نشده است. احتمالاً اگر از واژهٔ "صنعت" به جای "هنر" استفاده میشد، مسائل ارتباطی فعلی در زمینهٔ هنر وجود نداشتند. مفهوم "صنعت" به معنای مخالفت با طبیعت، محصولاتی را تولید میکند که نسخههای تصنعی از واقعیت یا طبیعت هستند. این ویژگی تصنعی و مصنوعی در واقعیت محصولات صنعتی را تأثیر میدهد و حتی ویژگیهای اساسی هنر را به خود اختصاص میدهد. این ویژگیها باعث تجزیهشدن از واقعیت و ایجاد واقعیت مصنوعی برای خلقیت در حوزهٔ هنر میشوند.
تطبیق این اصول در واژههای دیگر زبانها نیز قابل مشاهده است. به عنوان مثال، در واژهٔ یونانی "پوئسیس" که به معنای ساختن است، این اصول برقرار است. اصطلاح "پوئتیک" یا هنر شعر به مفهوم ایجاد تولید مصنوعی اشاره دارد. ارسطو نیز در رسالهٔ "بوطیقا" به ضرورت جایگاه دادن به شخصیتها و داستانهای تراژدی در میان انسانهای معمولی و شخصیتهای آرمانی اشاره میکند.
زبانهای اروپایی نیز مثالهایی از این تطبیق دارند. به عنوان نمونه، واژهٔ "Artificial Intelligence" (هوش مصنوعی) در انگلیسی، مفهوم مصنوعی بودن را به واقعیت میآورد. همچنین در آلمانی، واژهٔ "künstlich" به معنای مصنوعی یا ساختگی به کار میرود و به نوعی با هنر ارتباط دارد.
به طور خلاصه، مرور تاریخچهٔ کلمهٔ "صنعت" و تحول آن به "هنر" نشان میدهد که هنر در واقع یک ایجاد مصنوعی و ساختگی است. این دیدگاه با تأکید بر فاصلهگذاری بین انسان و واقعیت، محصولات هنری را به عنوان مصنوعی و مصنوعی توصیف میکند. این تحلیل میتواند نقطهٔ شروعی برای بحثهای فلسفی دربارهٔ جعلیبودن و واقعیت در دنیای هنر باشد.
:: بازدید از این مطلب : 381
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3